با توجه به وجود مسائل داخلی (در داخل شرکت) و مسائل خارجی (محیط بزرگ) در زنجیره تأمین مواد و بهویژه در شرایط اورژانسی، در این مقاله، یک روش مفهومی توسط (سینگ و ورما، ۲۰۱۸) برای مسأله مدیریتی مرتبط با موجودی-مدیریت انباراختصاصی شده است. موجودی زنجیره پیشنهادی باید توصیف شود. در این روش، بهطوریکه علاوه بر موردنظر گرفتن تجربیات گذشته و همچنین تایید تجربیات دیگران، سعی شده است یک مدل مفهومی طراحی شود که هم فهم صحیحی از مسئله به دست آورد و همچنین بتواند به طور مداوم خود را ارزیابی کند. این سیستمها (سیستم بازخورد) ارتباط قوی بین دو طرف ورودی و خروجی ایجاد میکنند و باعث واکنش رضایتبخش و عملکرد قوی و مؤثر برای سیستم میشوند.
زنجیره تأمین:
یک زنجیره تأمین مجموعهای از فعالیتهایی است که توسط شبکهای از سازمانها با برقراری رابطه بین عناصر ناپایین جریان و عناصر نازای آنها طراحی شده است تا مواد اولیه برای تولید و در نهایت محصول ساختهشده را به مقصد نهایی تحویل دهند. هدف زنجیره تأمین دریافتن آنچه نیاز دارد از تأمینکنندگان، فرآیند آنها و تحویل آنها به مشتریان به نحوی کارآمد و مؤثر است و کاملاً بر تأمین موجودی از تأمینکننده تا مشتری و بالعکس تمرکز دارد.
موجودی:
موجودی شامل مواد اولیه (طبیعی و مصنوعی)، محصولات در حال پردازش و کالاهای ساختهشده است که بهعنوان بخشی از داراییهای شرکت محسوب میشوند و برای فروش آماده خواهند بود. موجودی یکی از مهمترین داراییهای یک کسب و کار است و مدیریت موجودی عنصر حیاتی زنجیره تأمین است که در سراسر زنجیره تأمین قابل مشاهده است. هدف مدیریت موجودی اطمینان از این است که در زمان مناسب محصولات مناسب در محل مناسب باشند.
تأخیر موجودی:
مدیریت موجودی در دیدگاه کلی خود سعی دارد بین عوامل مؤثر در زنجیره تأمین مانند: مقدار و قابلیت تولیدکنندگان، زمان تحویل، هزینههای حمل و نقل، موجودی فعلی، پیشبینی موجودی، فضای انبار، پیشبینی قیمت آینده، مدیریت دارایی، مدیریت کیفیت و محصولات ناسازگار بر اساس تقاضای مشتری و پاسخ مؤثر و کارآمد به آنها هماهنگ و همگرا شود.
بهعبارت دیگر، مدیریت موجودی به عنوان “فرآیند پیوسته برنامهریزی، سازماندهی و کنترل موجودی با هدف کمینهسازی سرمایهگذاری در موجودی در حالی که تعادل تأمین و تقاضا حفظ میکند” تعریف میشود. بهطور خاص، فرآیند نظارت بر تأمین، ذخیره سازی و دسترسی به موارد برای اطمینان از تأمین کافی بدون اضافیکردن موجودی است. علاوه بر این، جنبههای دیگری مانند شاخصهای عملکرد کلیدی (KPI) نیز وجود دارد که بهمنظور اندازهگیری کارآیی مدیریت موجودی مورد استفاده قرار میگیرد.
ویژگیهای کلیدی مدیریت موجودی مؤثر عبارتند از:
مدیریت سفارشات: سعی در بهینهسازی قیمتها و گرفتن قیمتهای رقابتی، تأیید قیمت و ارسال فاکتور، پیگیری سفارشات و برنامهریزی حمل و نقل و ارسال با کمترین هزینه از مبدأ
مدیریت حمل و نقل: کنترل و نظارت بر فرایند حمل و نقل بهصورت سیستماتیک و آنلاین به منظور کاهش خطاهایی مانند تأخیر در تحویل یا تحویل بستههای نادرست
مدیریت انبار: برنامهریزی برای انتقال محصول به انبار که بیشترین ارزش را برای شرکت ایجاد خواهد کرد، همچنین ذخیرهسازی موجودی بر اساس تقاضای موجود و پیشبینی آینده، برنامهریزی برای تنظیم بازار
مدیریت خرید: برنامهریزی برای تحویل کالاهای آماده برای فروش به نقطه فروش، کنترل مقدار موجودی بر اساس تقاضای موجود و پیشبینی آینده، برنامهریزی برای تنظیم بازار
پیگیری موجودی: تعیین مکان موجودی در سراسر زنجیره تأمین
گزارشدهی و تجزیه و تحلیل: ارزیابی الگوها و فرآیندها برای حل مشکلات و مسائل عملیاتی
وظایف مدیران زنجیره تأمین:
- نظارت بر فرآیند تأمین مواد اولیه از تأمینکنندگان تا کاربران نهایی
- توازن و هماهنگی نیازهای مشتری با منابع تأمین و موجودی
- بررسی منابع مختلف و ایجاد روابط بلندمدت برای پایداری منابع در شرایط مختلف
- نظارت بر فعالیتهای حمل و نقل و کنترل فرایند حمل و نقل
- آمادهسازی و تنظیم فرآیند مدیریت استراتژیک برای جابهجایی و ذخیره مواد، قطعات و موجودی کالاهای ساختهشده
- مدیریت روابط بالادستی و پاییندستی با تأمینکنندگان و مشتریان برای ارائه ارزش برتر به مشتریان و کاهش هزینهها برای کل زنجیره تأمین
- توسعه سیستم و پیشرفت در حوزه فناوری و نوآوری در سراسر زنجیره تأمین به منظور بهبود و حفظ عملکرد بلندمدت شرکت
- توازن سفارش دهی، حمل و نقل، ذخیرهسازی و توزیع هزینهها
مدیریت زنجیره تأمین در شرایط بحرانی:
همه توضیحات فوق بر این اساس داده شدهاند که شرایط تجارت عادی و شرایط استحکام در محیط بزرگ را در نظر میگیرند. اما همانطور که میدانیم، محیط تجاری بزرگ هرگز ایستا نبوده و پیچیدگیهایی دارد که تصمیمگیری مدیران زنجیره تأمین را چالش جدی میکند.
مدیر زنجیره تأمین باید سعی کند تا حد امکان چالشها و موانع موجود را بر اساس تجربیات و دانش فناوریهای نو فهمیده و حل کند. برخی از این چالشها و موانع ممکن است شرایط ویژهای داشته باشند که شرکت هیچ تجربهای در حل این مسأله نداشته باشد. برای حل مسائل و مشکلات اجرایی (سینگ و ورما، ۲۰۱۸) مدل مفهومی زیر را پیشنهاد کردهاند. ساختار این مدل در پنج مرحله و خودارزیابی ساخته شده است، که عبارتند از:
- شناسایی مسائل مختلف فعلی موجودی از طریق مشاهدات مستقیم در صنعت
- بررسی نظریهها و یافتههای پژوهشهای قبلی مرتبط با این مسئله و مسائل
- فرضیات نزدیک به مسأله بر اساس تجربیات قبلی فراهم آوردن و جمعآوری داده برای اجرا
- اجرا، تجزیه و تحلیل داده و گزارش
- بررسی بازخوردها و بهبود سیستم
این مدل نشان میدهد که در شرایط بحرانی و نامعلوم، استفاده از تجربیات و الگوهای کارآمد نزدیک به موضوع میتواند بسیار مفید باشد تا شروع به حل مسأله شود و نهایتاً سیستم بهدلیل داشتن عملکرد پویا و استفاده از بازخورد بهتر و از رویکرد مؤثرتری به حل مسأله نزدیکتر میشود.